سلام عزیزکم !!!
درست 3 سال پیش بود که تو یه همچین روزی ، یه روز زیبا و برفی ، خداوند هدیه ای رو که به اندازه تمام دنیا ، نه !!! خیلی با ارزش تر از دنیا و کائنات ، به ما عطا کرد ...
یه هدیه ی دوستداشتنی ، زیبا ، سراسر عشق ، یه هدیه ای که تمام زیبایی ها و دست کاری قدرت حق تو اون وجودش ، تو اون رخسار گلگونش ، تو اون اشک مهربونش ، تو اون صدای دلبرانش ، تو اون نگاه پر از حرفش و تو اون نفس های گرمش هویدا بود .
اون هدیه حالا پیش ماست ، یه فرشته ، یه فرشته آسمونی که با حضورش حالا تموم خانوادمون آسمون رو پیش چشمشون دارن ..... اون فرشته تویی ، اون فرشته ی عزیز من تویی ...
فاطمه جان ! نمی دونم کی این نوشته رو می تونی خودت ، با اون چشمای زیبات بخونی ، اما برات می نویسم تا بدونی که چقققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققدر دوستت دارم .
فاطمه ی من ! خواهر زاده ی مهربونم و عزیزتر از جانم !!!
درست روزی که به دنیا اومدی ، زمین پوشیده از برف بود و سپید سپید ... اون روز برف اومد تا سیاهی های زمین رو ، تو نگاه اولت نبینی و بیشتر گریه نکنی ... کمتر گریه کردی ، آخه بعد از آبی آسمون ، با سفیدی هم آشنا شدی ... آخه بعد از اون دستای بی همتا ، مثلشو تو زمین ، به اسم " مادر " حس کردی .... اما امروز آسمون آبی و آفتابیه .... چون تو ببینی که دنیات چقدر روشن و زیبا و آبیه .... دنیا امروز قشنگ ترین روزش رو تجربه می کنه ... چون تو باز هم اومدی و زمین روزیبای زیبا کردی .
دلبرکم !!!
همه ی ما عاشقانه روزی رو انتظار می کشیم که ببینیم دنیا ، تمام کائنات دست به دست هم دادن و تو ، عزیزتر از جانمان به تمام خواسته های آسمونیت رسیدی و موفقیت رو تو دستات با افتخار به همه نشون می دی ....
فاطمه جان !!!
آرزوی من و تمام خانواده سلامتی و خوشبختی توست ....
فاطمه ی من !!! هستی من !!!
تولد زیبات مبارک ...
فرشته ی آسمونی ما !!!
دوستت داریم
***********************************************
نازنینم !!!
چه دعا بهتر از این :
خنده ات از ته دل
گریه ات از سر شوق
نبود هیچ غروبت غمگین ...